۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

پرداخت جریمه بد حجابی در مشهد

 توی این مملکت هر روز یک قانون عوض می شود و آدم نمی داند تکلیفش چیست. فرض کنید که من و دوست دخترم داریم در بلوار امام رضای مشهد قدم می زنیم که یک مرتبه گشت ضربت بدحجابی از راه می رسد. یک برادر و یک خواهر بسیجی از ماشین پیاده می شوند و در مقابل ما قرار می گیرند.
من: سلام انعلیکم و رحمت الله!
برادر: شما دو تا با هم چه نسبتی دارید؟
من: ما نامزد هستیم و قراره که هفته دیگه عروسی کنیم. مشکلی پیش اومده برادر؟
برادر: بله مشکلی پیش اومده. شما با ما تشریف بیارید که به حساب شما رسیدگی شود.
دوست دختر: یعنی چی آقا؟ کجا بیایم؟ من هیچ جا نمیام.
خواهر: لطف کنید تشریف بیارید توی ماشین.
دوست دختر: برو بینیم بابا! گنده تر از تو هم نمیتونه منو ببرم توی ماشین. من هیچ جا نمیام.
برادر در حال هول دادن من توی ماشین: لطفا تشریف ببرید توی ماشین.
من: ا برادر چرا هول میدی؟ آخه برای چی باید بیایم کلانتری؟ 
خواهر: باید بیاید بدهیتون رو بدید و برید.
دوست دختر: کدوم بدهی؟ ما که به کسی بدهکار نیستیم.
برادر در حال زور چپان کردن من در ماشین: شما تشریف بیارید توی ماشین توضیح میدیم.
خواهر در حالی که زیر یک خم دوست دختر را گرفته است و او را به داخل ماشین می کشد: خانم لطف کنید سوار شید.
دوست دختر در حال مقاومت و جیغ کشیدن: نمیام! نمیام! ولم کن زنیکه پتیاره! ولم کن!
بالاخره ما را در ماشین سوار می کنند و با خودشان به کلانتری می برند. پس از اینکه مدتی در راهروهای کلانتری منتظر می مانیم یک لیست به ما می دهند و می گویند که لطف کنید تشریف ببرید حسابداری تصویه کنید و بروید. در لیست فقط یک چیزهایی به اختصار نوشته است که مشخص نیست چیست. در قسمت حسابداری یک آقای مهربان برای ما صندلی می گذارد و می گویند لطف کنید بشینید من الآن به حساب شما رسیدگی می کنم. من توی  دلم گفتم بابا اینها اون طوری که مگن هم بداخلاق نیستند و کلی به آدم عزت و احترام میگذارند. خلاصه ما روی صندلی نشستیم و آقای حسابدار توی کامپیوترش شروع کرد به تایپ کردن.
آقای حسابدار: حساب آقای آرش می شود پانصد و پنجاه هزار تومان و حساب خانم بنفشه می شود نهصد هزار تومان. در مجموع می شود یک میلیون و چهارصد و پنجاه هزار تومان. نقدی پرداخت می کنید یا چک می دهید؟
من و دوست دخترم که چشمهایمان گرد شده است می گوییم چی؟ یعنی چی آقا مسخره کردین ما رو؟ 
آقای حسابدار: نه دیگه نگاه کنید این لیست شما است. خانم یک قاچ کون داشتند که خودش چهارصد هزار تومان است.
من: چهارصد هزار تومان؟ چه خبره ؟
حسابدار: خوب دست من که نیست تعرفه داره. اگر کون از زیر مانتو معلوم باشه دویست هزار تومان است. اگر گردی هر قمبل کون معلوم باشد صد هزار تومان و اگر قاچ بین دو قمبل کون معلوم باشد هم صد هزار تومان که در مجموع می شود چهارصد هزار تومان. 
دوست دختر از خجالت سرخ شده است و سرش را پایین انداخته است
من: خوب حالا بقیه لیست چیه؟
حسابدار: دیگه قلم درشتش یکی معلوم بودن گردی و انحنای سینه است ولی خوشبختانه نوک سینه توی لیست نیست اگرنه قیمتش خیلی بیشتر می شد. یکی دیگه هم پاچه بزی است که دو سانت ساق پا معلوم شده است.
دوست دختر: من کجا ساق پام معلومه . نگاه کن. شلوارم تا روی کفش میره. 
حسابدار. خانم من که کاره ای نیستم اگر اعتراض دارید باید برید قاضی و اون بررسی کنه.
من: خوب حالا این پاچه بزی و گردی سینه چنده؟
حسابدار: دیگه با معلوم بودن مو و بقیه مخلفاتش شده سیصد و پنجاه تومن. صد و پنجاه تومن هم موارد مشترک داشتید که سهم خانم شده صد و پنجاه تومن و در مجموع می شود نهصد تومن. 
دوست دختر: موارد مشترک دیگه چیه:
حسابدار: دست همدیگه رو گرفته بودید و عقد هم نبودید, با همدیگه هم حرف میزدید و راه می رفتید که در مجموع شد سیصد هزار تومن که سهم هر کدوم صد و پنجاه هزار تومنه.
دوست دختر: موقع ارث دادن دخترا یک سوم میبرن حالا موقع جریمه دادن نصف میشه؟
حسابدار در حال خنده: آره خانم حق با شما است ولی دیگه تعرفه داریم و کاریش نمی شود کرد.
من: خوب حالا حساب من چیه؟
حسابدار: مال شما زیاد نیست. یک لمس کمر داشید که شده دویست هزار تومن. شانس آوردی دستت یه ذره پایین تر نبود اگرنه لمس کون میشد که فقط پونصد تومن جریمشه. یه آستین کوتاه داشتی یه جا هم تخمت رو خاروندی که در مجموع با مدل مو و شلوار و بقیه چیزا میشه چهارصد تومن و صد و پنجاه تومن هم سهم شما از موارد مشترکه که میشه پانصد و پنجاه تومن.
من: چک هم قبول می کنید؟
حسابدار: اگه کارمندی باشه آره ولی اگر شخصیه باید پشتش رو یه ضامن معتبر امضا کنه.
خلاصه من زنگ میزنم از خونه برام پول نقد می آورند و میدم به آقای حسابدار و سپس با سلام و صلوات ما را تا دم در همراهی می کند و می گوید که خیلی خوش آمدید باز هم تشریف بیاورید!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

یک دختر مدرسه ای میشل اوباما را به چالش کشید

بی بی سی : یک دختر دانش آموز میشل اوباما همسر رئیس جمهور آمریکا را در جریان دیدارش از دبستانی در نزدیکی واشنگتن به چالش کشید.
این کودک دبستانی به خانم اوباما گفت مادرش می گوید باراک اوباما قرار است همه مهاجرانی را که فاقد مدارک قانونی لازم هستند بیرون کند.
خانم اوباما در پاسخ گفت باید تلاش کرد مهاجران از مدارک لازم برخوردار باشند.
این دختر دانش آموز سپس فاش کرد که مادرش یکی از مهاجران غیرقانونی است.
میشل اوباما همراه با همسر فلیپه کالدورن رئیس جمهور مکزیک که برای بررسی مسائلی از جمله مهاجران غیرقانونی مکزیکی ها به آمریکا سفر کرده از این مدرسه بازدید می کرد.
خانم اوباما پس از اظهارات این دختر دانش آموز گفت: "این موضوعی است که باید روی آن کار شود و اطمینان حاصل کرد همه می توانند با مدارک مناسب در اینجا بمانند."
این دختر دانش آموز گفت:"اما مادر من مدرکی ندارد." بانوی اول آمریکا سپس پاسخ داد: "ما باید این (مسئله) را حل کنیم. و همه باید با هم در کنگره تلاش کنیم این موضوع حل شود."
مدیر این مدرسه می گوید ثبت نام دانش آموزان ارتباطی با وضعیت مهاجرتی اولیای آنان ندارد.
در طی این دیدار خانم کالدرون و خانم اوباما از قانون جنجالی جدید مهاجرت آریزونا انتقاد کردند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

وجه اشتراک!

در این عکس شما می توانید وجه تشابه آقای آناتولی سردیوکوف، وزیر دفاع فدراسیون روسیه را با آقای احمدی نژاد ببینید.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

This Weblog is not closed.

This Weblog is not expired.
Thanks

Dude