۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

لجن در جامعه ایرانیهای مقیم امریکا


برخی از ما فکر می کنیم که چون گردن زرافه درازتر است پس حتما عقلش هم بیشتر از همه است. حتما بارها و بارها شنیده اید که ایرانی هایی در امریکا هستند که بیست یا سی سال آزگار زحمت کشیده اند و هنوز نتوانسته اند به جایی برسند. اگر نظر من را بخواهید می گویم که پنجاه سال دیگر هم آنها به هیچ کجا نخواهند رسید. به خاطر اینکه مشکل از خود آنها است. متاسفانه بیشتر آنها آدمهایی مغرور, پر ادعا, بی سواد, تنبل, دروغگو, چرت و پرت گو, متملق, کلاه بردار, بقول خوشان زرنگ ولی ابله هستند. اصلا شما قضاوت کنید, اگر همین الآن یک نماینده مجلس ایران که دکتر هم هست وارد امریکا شود و بخواهد کار کند, چه کاری شایسته تر از شستن ظرف در رستوران برای او وجود دارد؟

من نژاد پرست نیستم و نمی خواهم بگویم که نژاد ایرانی نژاد مزخرفی است ولی به یقین می گویم که جامعه ایرانییهای مقیم امریکا واقعا مزخرف و حال به هم زن است. دروغگویی, کلاه برداری, ریا و تظاهر و حماقت در میان ایرانیان مقیم امریکا ارزش است و هر چقدر دروغگوتر و کلاه بردارتر باشید ارج و قربت بیشتری خواهید داشت. هر چقدر متظاهرتر و چاپلوس تر و احمق تر باشید از مقام والاتری در جمع ایرانیان عزیز مقیم امریکا برخوردار می شوید.

از آنجا که متاسفانه دروغگویی و کلاهبرداری در بین این عزیزان رواج دارد همه را دروغگو و کلاه بردار می دانند و حتی به سایه خودشان هم اعتماد نمی کنند در حالی که وقتی همدیگر را می بینند می خواهند فیها خالدون همدیگر را هم ماچ کنند و قربان صدقه یکدیگر می روند. باز هم می گویم که این خصوصیات بد بخاطر ایرانی بودن نیست بلکه بخاطر جامعه لجن و فاسدی است که ایرانیها برای خودشان در امریکا درست کرده اند و هر کسی که در آن جامعه قرار بگیرد افکارش فاسد می شود.

من وقتی که به امریکا آمدم و در میان ایرانی ها بودم از خودم متنفر شدم و می خواستم که هر چه زودتر به ایران برگردم. مجبور بودم که هر روز آدمهای چیپ و نق نقو و بی سواد را ببینم و آنها را تحمل کنم. حتی بحث های سیاسی آنها هم در حد بچه های مدرسه ای ایران نبود ولی ادعای آنها آسمان را پاره می کرد. زنها و شوهرها و بچه ها به همدیگر دروغ می گفتند و برای هم فیلم بازی می کردند. اگر کسی کاری می کرد که بتواند سر یک امریکایی را کلاه بگذارد آن را با افتخار تعریف می کرد و بقیه هم او را تحسین می کردند. به خدا به نظر من همان دربانی فروشگاه هم بعد از سی سال ماندن در امریکا برای آنها زیاد است.

دوستان عزیز اگر در امریکا زندگی می کنید و یا اگر قصد آمدن به امریکا را دارید از جامعه ایرانیها دوری کنید. نگذارید که آن جمع افکار شما را فاسد کند و به لجن بکشاند. کمی اندیشه تان را باز کنید و با ملت ها و فرهنگ های دیگر آشنا شوید و ببینید که آنها چگونه فکر می کنند و چگونه زندگی می کنند. فراموش کنید که از دماغ فیل افتاده اید و هنر نزد شما است و بس. تملق و پاچه خواری کسانی را که مغزشان به اندازه یک نخود است را کنار بگذارید. بزرگ فامیل و یا آشنایان می تواند احمق ترین فرد فامیل باشد و نیازی نیست که ما عقل و خرد خودمان را به دست آنان بسپاریم.

از اینکه کمی رک و پوست کنده نوشته ام من را ببخشید ولی این چیزی است که من واقعا به آن اعتقاد دارم و نمی توانم چیزی به غیر از آن بگویم. وقت آن است که از لجن خارج شویم و چشمانمان را باز کنیم. هیچ فکر کرده اید چرا امریکاییان به کسی نمی گویند که تو دروغ می گویی؟ برای اینکه خودشان دروغگو نیستند. هیچ وقت هم نمی خواهند که مچ شما را بگیرند و ثابت کنند که شما کلاه بردارید. چون خودشان کلاه بردار نیستند. ولی در جمع ایرانیهای عزیز مقیم امریکا, دروغگویی و کلاهبرداری رواج دارد و همه هم در پی کشف رمز و مچ گیری همدیگر هستند. ای کاش یک هزارم این انرژی صرف اندکی مطالعه می شد.

ایرانی های زیادی در امریکا موفق هستند و انسانهای بسیار فهمیده و با کمالات هستند. ولی میدانید رمز موفقیت آنها چیست؟ خوب من برای شما می گویم. اولین رمز موفقیت آنها دوری از جمع فاسد و لجن ایرانیان مقیم امریکا است. آنها تا جایی که توانسته اند خودشان را از هرزگی دور نگهداشته اند و افکارشان را به کسب علم و دانش و نکات آموزنده و مثبت اجتماعی متمرکز کرده اند. وقتی من وارد امریکا شدم تمام ایرانیهای عزیزی که من را می دیدند می گفتند که خودت را برای کار کردن در رستوران آماده کن. حالا حالاها باید بوق بزنی. من سی سال است که اینجا هستم و هنوز نتوانسته ام یک شغل تخصصی بگیرم.

آنها مثل لاشخور به جان یک فرد تازه وارد می افتند و ذهن او را با افکار منفی و خزعبلات خود پر می کنند. اگر هم کسی را ببینند که کمی موفق شده است شروع می کنند به ویران کردن او. مشکلات خانوادگی برایش بوجود می آورند و تا جایی که می شود سعی می کنند که حرفشان را به کرسی بنشانند و نگذارند که یک تازه وارد در کار و زندگی خود موفق شود. ناگفته نماند که تمام این کارها در قالب و پوشش الهی قربانت بروم و فدایت شوم انجام می شود و شما زمانی متوجه می شوید که موریانه افکار آنها از درون مغز شما را پوک کرده است.

من می دانم بسیاری از دوستان عزیزی که در امریکا هستند و وبلاگ من را مطالعه می کنند مثل خود من درگیر این جمع ایرانیان مقیم امریکا بوده اند و صابون آنها به تنشان خورده است. و برخی از آنها هم متاسفانه در این جامعه حل شده اند و افکار آنها را در همه جا انعکاس می دهند. من به شما نصیحت می کنم که همچون من دندان فاسد را بکنید و به دور بیاندازید. خودتان را از آن جمع رها کنید و مستقل شوید حتی اگر مجبور شوید کمی سختی بکشید. بله در طول سه سال زندگی در امریکا می شود کردیت هفتصد و پنجاه و کار خوب و خانه داشت. سعی کنید مطالعه و تحقیق کنید و حرفهای ایرانیهای کم سواد و الکی خوش امریکا را به اطرافتان پرتاب نکنید. شما هم باید موفق باشید و اگر اینطور نیست سعی کنید ببینید کجای کارتان ایراد داشته است و آن را رفع کنید.

متاسفانه من دلم از ایرانی های مقیم امریکا بسیار پر است و الآن حدود دوسال و نیم است که با هیچکدام از آنها کوچکترین ارتباطی ندارم و برای همین زندگی برایم شیرین شده است. دوستان عزیزی دارم که یا تازه از ایران آمده اند و موفق هستند و یا آنها هم از ایرانیهای امریکایی فاصله گرفته اند تا آلوده آنها نشوند.

شب بخیر!

نقل از وبلاگ:
http://natashagodwin.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر