۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

تحلیلی بر (حرکت خودجوش) جنبش سبز

مردم ایران سالها است که در مسیر انتقال یک سیستم تک محوره به یک سیستم چند محوره به سر می برند. آغاز این حرکت, دوران مشروطیت ایران بود و در امتداد آن و بعد از انقلاب سال 57 این حرکت وارد مرحله جدیدی شد. مردم ایران تجربیات بسیار زیادی را در طول سالها انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بدست آوردند و در یک سیستم شبیه سازی شده توانستند آموزشهای لازم را برای پیاده سازی یک دموکراسی واقعی پشت سر بگذارند.

زمانی که شما در یک شبیه ساز پرواز آموزش می بینید, زمانی برای یک پرواز واقعی آماده شده اید که از سقوط خود در یک شبیه ساز مجازی بسیار ناراحت و عصبانی شوید و اشتباه خود را نابخشودنی فرض کنید. شما در آن زمان آمادگی آن را خواهید داشت که سکان یک هواپیمای واقعی را بدست بگیرید و با سلام و صلوات و نظارت یک فرد خبره, پرواز را در دنیای واقعی تجربه نمایید.

وقایع چند ماه اخیر بعد از انتخابات نشان داد که مردم آمادگی لازم را برای ورود به عرصه دموکراسی واقعی پیدا کرده اند. زیرا با وجود اینکه می دانستند انتخابات ریاست جمهوری فقط یک شبیه سازی است, ولی با اینحال گرفتن سکان حکومت توسط انتخابات را باور کرده بودند و آماده بودند که مسئولیت کامل انتخاب خود را بپذیرند. لازم به ذکر نیست که مردم ایران بارها و بارها در انتخاب راه خویش دچار اشتباه شده اند و هر بار نیز از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و تقصیرات را به گردن دیگران و ایادی استکبار و یا استعمار پیر انداخته اند. بنابراین هرگز واجد شرایط برقراری یک سیستم دموکراسی نبوده اند چون پذیرش اشتباه و اصلاح آن یکی از ارکان دموکراسی است.

جنبش سبز از نگاه من نماد مردمی است که آمادگی پذیرش یک سیستم دموکراسی را پیدا کرده اند. گریز از خشونت, چند صدایی, پذیرش مسئولیت, قبول اشتباهات و سعی در رفع آن نشاندهنده پختگی مردمی است که سالها فقط تمرین دموکراسی داشته اند. تفکر گزینش از میان بد و بدتر, یکی از احمقانه ترین افکاری است که نشاندهنده عدم تسلط مردم بر سرنوشت خودشان و آمادگی آنها برای قبول مسئولیت و دموکراسی واقعی است. هرگاه مردم زیر بار پذیرش چیزی رفتند که واقعا نمی خواهند و فقط ماحصل تدبیرها و حربه های سیاسی است, نتایج آن به عدم برقراری یک دموکراسی واقعی انجامید. این تفکر در زمان انقلاب 57 به اوج خود رسید و همه با تفکر بد و بدتر چیزی را انتخاب کردند که نمی خواستند و فقط گمان می کردند که بهتر از سلطنت باشد. این تفکر بعدها در انتخابات دیگر نیز ادامه یافت و البته ضعیف و ضعیف تر شد تا اینکه در جنبش سبز مردم ایران نشان دادند که نه بد را می خواهند و نه بدتر را و آنچه که می خواهند چیزی است که واقعا به آن اعتقاد دارند. خوشبختانه این خواست مردم مقارن شد با مسدود کردن گزینه بد توسط حکومت و ارائه تنها یک گزینه بدتر.

در طول این جنبش, افراد زیادی با ادعای رهبری جنبش سعی کردند با ارائه دوباره گزینه بد, مردم را قانع نمایند که با حمایت و انتخاب گزینه بد, گزینه بدتر را از صحنه حکومت خارج کنند ولی هوشیاری و پختگی جنبش سبز این توهم را از آنها زدود و نشان داد که مسیر دموکراسی خواهی مردم ایران همچنان به پیشرفت معقول و هدفدار خود ادامه خواهد داد. مردم ایران خواسته هایشان را آشکارا بیان نمودند و برایشان هم مهم نیست که چه کسی این خواسته آنها را برآورده خواهد کرد. قهرمان پروری در این جنبش, برخلاف سالهای قبل به سمت کسانی بود که نماینده نسل جوان و آماده پذیرش دموکراسی واقعی هستند. برای همین ندا قهرمان شد. دختری که فقط می خواست آزاد و در یک دموکراسی واقعی زندگی کند. نه یک فرد سیاسی بود و نه یک مبارز مدنی و یا یک نظریه پرداز اجتماعی.

با عکس العمل خودجوش جنبش سبز به 22 بهمن و عکس العمل بسیار منطقی و پخته آن نسبت به دعوت کسانی که سعی در رهبری آن داشتند و دارند, من به این جنبش بسیار امیدوار شدم و مطمئن شدم که مردم ایران در حال تصمیم گیری قطعی خود برای برقراری یک سیستم دموکراسی هستند. اگر این تصمیم گرفته شود, مطمئن باشید که حکومت فعلی ایران که در واقع یک شبیه ساز دموکراسی است, چاره ای دیگر جز واگذاری قدرت به مردم نخواهد داشت و خوشبختانه به نظر می رسد که این اتفاق بسیار نزدیک باشد.

دود

۴ نظر:

  1. اگه امکان رخ دادن این اتفاقو قبول کنیم تو نزدیک بودنش خیلی جای شک هست.
    شوشو

    پاسخحذف
  2. با سلام
    می خواستم به شما بگویم که از ایران دورید و بخاطر همین ، دیدگاه شما نسبت به مردم ایران ، کمی با واقعیت فاصله دارد!!!
    بخش زیادی از مردم که از امکانات و رسانه های متنوع محرومند ، به راحتی تحت تأثیر صداوسیما (تنها رسانه مقتدر حکومت) قرار می گیرند و به راحتی پذیرفته اند که فتنه ای در حال شکل گیری بوده و قرار بوده که عده ای ، مملکت را دو دستی به انگلستان و امریکا پیش کش !!! کنند!!!!
    واقعا آینده در هاله ای از ابهام قرار دارد!!!
    با تشکر
    m_khoshsima2002@yahoo.com

    پاسخحذف
  3. سلام
    من به دیدگاه شما احترام می گذارم و یاد آوری می کنم از زمانی که اولین مرگ بر شاه گفته شد که حدودای سال 42 بود تا انقلاب 57 بیش از 14سال زمان برد.ما باید به این زمان احترام بگذاریم و خیلی خوش بینانه به مسئله نگاه نکنیم چون درصد بالایی از مردم منبع درآمدشون وابسته به ...است و سطح سواد و فرهنگ گفتگو بدنبال آن در ایران در جایگاه بسیار پایینی است.ما باید مواظب باشیم تا مسائل رو از دریچه واقعی زندگی ببینیم نه اون چیزی که دوست داریم یا فکر می کنیم.ممکنه واقعیت با تصور ما متفاوت باشه.
    شاهرخ

    پاسخحذف
  4. آری شود ولی به خون جگرشود ...

    پاسخحذف