۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

اعتقاد به خدا

معمولا باورهایی که ما در مورد خداوند داریم, چیزهایی است که از اطرافیان خود شنیده ایم و با صدها شک و تردید همراه است. ما کمتر به خودمان اجازه داده ایم که در مورد اعتقاداتمان صحبت کنیم و اگر هم خواسته ایم این کار را انجام دهیم دیگران به ما چنین اجازه ای را نداده اند. بنابراین فاصله بسیار بزرگی میان آنچه بر زبان می رانیم و آنچه واقعا اعتقاد داریم افتاده است.

محدوده تعریف خداوند نیز بسیار وسیع است. شروع آن از انتهای مذهب است که خداوند را فرمانروای مطلق تمامی کائنات می داند و تمامی موجودات و انسان را بندگان عاجز او می دانند. در این تعریف آفریننده, مالک مطلق مخلوق است و برای همین والدین پیروی این مذاهب به همین نسبت خود را مالک فرزندان خود می دانند. همانگونه که آنان از فرامین خداوند, بدون چون و چرا اطاعت می کنند, انتظار دارند که فرزندان آنها نیز بدون شرط از فرامین آنها اطاعت کنند.

سپس تعریف خداوند به سمت خنثی بودن حرکت می کند تا جایی که ما آن را بی اعتقادی می نامیم. در این تعریف خداوند موجودی است که بود و نبودش هیچ تاثیری ندارد و برای همین در بسیاری از موارد این افراد وجود خداوند را انکار می کنند. در این تعریف مخلوق ربطی به آفریننده ندارد و اصولا نیازی نیست که آفریننده ای برای هر مخلوق توصیف شود. این افراد به خاطر خصلت اعتدال در امور روزمره خود بسیار معقول هستند و خود را مالک فرزندان خود نمی دانند. آنها فرزندان خود را موجودات مستقلی می دانند که فقط باید راهنمایی شوند.

سپس تعریف خداوندی مسیر خود را از خنثی بودن به سمت عرفان طی می کند. نهایت عرفان انتهای تعریف خداوند است و در این تعریف درواقع آفریننده بنده و نوکر مخلوق است. تعاریف خداوند در عرفان طوری است که شما می توانید با اراده و ممارست بر خداوند تسلط پیدا کرده و امور خداوندی را کنترل نمایید. در تعاریفی مانند وحدت در عین کثرت, خداوند مجموعه اجزایی است که از تاپاله گاو گرفته تا کهکشانها را شامل می شود و این مخلوق است که به او جان می بخشد و آن را معنی دار می کند. زیرا بدون مخلوق در واقع جزئی برای آفریننده باقی نمی ماند. این افراد معمولا فرزندان خود را موجوداتی می دانند که باید در خدمت آنها بود.

حال اگر کسی از ما بپرسد که به خدا اعتقاد دارید یا نه, ممکن است یک جواب منفی, در میانه جواب دو فردی باشد که می گویند به خدا اعتقاد دارند. بسیاری دیگر هم فقط قمبل کردن نشیمنگاه خود را نشانه اعتقاد به خدا می دانند و هیچ نظر دیگری در مورد آن ندارند.


۴ نظر:

  1. سلام
    خب در این مورد که چیزی نمی شه گفت پس عیدتون مبارک و خاطرات شیرین گذشتتون سبز.
    شاهرخ

    پاسخحذف
  2. به خاطر این مطلب هفت بار بین انگشت شست و اشاره رو گاز گرفتم.البته دو طرفه یه بار انگشتا به سوی بالا یه بار پایین
    شوشو

    پاسخحذف
  3. آرش جان
    چند وقت پيش واست يه پيغام تو كامنتدوني گذاشتم كه جوابت منو خيلي آروم كرد و بعد اون هم البته اون اتفاق بد نيفتاد خدا رو شكر و البته با كلي چك و چانه و ...

    من ااون حس خوبي كه به من دادي اون شبو يادم نمي ره و ميخوام همينجا واست آرزوي عاقبت به خيري كنم. ايشالا تو اين بعد زندگيت هم موفق باشي و بتوني با همون معجزه كه بهش اعتقاد داري تو زندگيت پيش بري

    خيلي مخلصيم بمولا

    قربونت

    ما بفكرت هستيم
    غصه نخور

    پاسخحذف
  4. ميخواستم بگم چرا نمي نويسي
    ياد يه جك افتادم كه به يه معتاده ميگن با ٦ ٧ جمله بساز
    ميگه چلا شيشه ميشكني چلا هف نمي زني

    بابا داداشتيم دلت گرفته نهههههههههههههه؟ باور نمي كنم

    ركسانا

    پاسخحذف