۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

موج گرایی

بسیاری از ما موج گرا هستیم و عادت داریم که برای حرکت دادن خود و حتی دیگران سوار بر امواجی شویم که از پیرامون ما می آیند. در مواردی این موجهای اجتماعی حاصل خرد جمعی است و می تواند ما را به سمت جلو هدایت کند و گاهی هم این امواج خودجوش است و بی هدف است. گاهی هم ممکن است که این امواج توسط کسانی و بر اساس هدفی انتفاعی به طور مصنوعی ایجاد شده باشند.

موج گرایی به علت سهل الوصول بودن بسیار رایج است. شما وقتی با حرکت امواج به جلو می روید نیاز به انرژی زیاد ندارید زیرا حرفی را می زنید که همه می زنند و کاری را می کنید که همه می کنند. وقتی که در آن راستا حرکت می کنید همه سرهایشان را به نشان تایید برای شما تکان می دهند و نیازی به مجادله و مباحثه فراوان ندارید.

وقتی که موج از حرکت ایستاد, ما هم از حرکت می ایستیم و دچار سرخوردگی و افسردگی می شویم. باید آنقدر منتظر بمانیم تا موج دیگری آغاز شود و ما با تکیه بر آن حرکت کنیم. ممکن است موج جدید به یک سمت دیگری برود ولی چون ما به این کار عادت کرده ایم حتی نمی توانیم این تغییر جهت را ببینیم و برای ما فقط این مهم است که سوار آن موج جدید شده ایم.

یک مثال از یک موج سوار حرفه ای می زنم تا بدانید که این پروسه چگونه کار می کند. فردی در زمان انقلاب پنجاه و هفت جزو کسانی بود که هر شب بر پشت بام می رفت و الله و اکبر می گفت و در تظاهرات انقلابی شرکت می کرد. بعد از گذشت چند سال و آغاز سرکوب ها آن فرد هم مثل دیگران تمام کتابهای خود را در گوشه حیاط سوزاند و در کنج خانه نشست.

سپس آن فرد در یک دوره نسبتا طولانی با موجهای کوتاه این طرف و آن طرف رفت تا آنکه سوار یک موج بزرگ شد و در انتخابات شرکت کرد تا با شعار بد و بدتر به آقای خاتمی رای دهد. سپس با همان موج جلو رفت و به نمایندگان مجلس در آن زمان رای داد. در دوره دوم موج بزرگ دیگری بر علیه خاتمی آمد و او سوار آن موج شد. هر جا که می رسید بر علیه خاتم تبلیغ می کرد و می گفت که به او رای ندهید.

پس از دور دوم موج های بزرگ خوابید و فقط موجهای کوچکی بودند که او سوار آنها می شد. یک روز همه می گفتند که قرار است در تهران زلزله بیاید و او هم همین را تکرار می کرد. یک روز همه به زبان برره ای حرف می زدند و او هم به زبان برره ای حرف می زد. یک روز همه در مورد قریب الوقوع بودن حمله امریکا و اسراییل به ایران بحث می کردند و او هم همه جا هزار تا دلیل می آورد که این حمله تا یک ماه دیگر صورت می گیرد.

سپس موج دیگری از راه رسید که احمدی نژاد را علم کرد. از سوی دیگر رفسنجانی هم یک موج دیگر راه انداخت. آن فرد بعضی مواقع سوار موج رفسنجانی می شد و می گفت که اگر احمدی نژاد بیاید ایران را افغانستان می کند و زمانی هم مثلا پس از مصاحبه انتخاباتی احمدی نژاد سوار موج او می شد و همه جا می گفت که اگر احمدی نژاد بیاید جلوی مفسدان اقتصادی را می گیرد. خلاصه هر دوی این موجها آنقدر بزرگ بودند که بتوانند به راحتی به او سواری دهند.

در دور دوم دوره احمدی نژاد موج جدیدی بر علیه او به راه افتاد. این موج فقط حاصل خرابکاری های احمدی نژاد و مقدار زیادی هم خصوصیات شخصی و ظاهری وی بود. سه کاندیدای مقابل احمدی نژاد به راه انداختن این موج کمک کردند ولی تا قبل از مناظرات انتخاباتی آن شخص موج سوار فقط به فکر این بود که احمدی نژاد دوباره رئیس جمهور نشود. پس از مناظرات انخاباتی آن فرد سوار موج بزرگ موسوی شد که تقریبا هم جهت با موج کروبی و تا حدودی هم موج رضایی بود.

پس از انتخابات موج اعتراضات مردمی شروع شد و آن فرد سوار بر آن موج شد و با مردم به خیابانها رفت تا به نتایج انتخابات اعتراض کند. او با موج درگیری ها و با موج اعتراضات شبانه از پشت بامها هم همراه بود.

بله این فرد در واقع من و شما هستیم. مشکل اینجا است که هر زمانی که موجی که بر آن سوار هستیم می خوابد ما هم آرام و بی حرکت و حتی افسرده می نشینیم تا موج دیگری از راه برسد و ما را با خود ببرد. من مخالف استفاده از انرژی عظیم این امواج اجتماعی نیستم ولی اعتقاد دارم که انسان باید یک موتور کوچک تک نفره هم داشته باشد تا هم بتواند مسیر خود را اصلاح کند و هم اینکه اگر موج از حرکت ایستاد بتواند حتی با سرعت کم به حرکت خود در جهت مسیری که به آن اعتقاد دارد ادامه دهد. ما نیازی نداریم که همیشه سوار موج بزرگ بشویم و فقط آنچیزی را بگوییم که دیگران می گویند.

دود

۵ نظر:

  1. از دیار نجف آباد۲۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۱۶

    سلام عزیز
    راه اندازی وبلاگ مبارک باشه. خوشحال میشویم نظراتتان را نیز در این زمینه ها بخوانیم و بشنویم. پس بنویس که من هم عقده ی خواندن دارم.

    امــّا درباره ی موضوع، امیدواریم که اینبار مردممان، نه تنها موتورهایشان بطور مستقل و سرعتی معقول حرکت کند، بلکه بتواند خودش موجی شود که آن موج سازان را نیز برباید.
    بزرگترین شاخصه ی این موج سبزی که در نوشته ی قبلی نیز به آن اشاره داشته ای همین است که پس از سی سال دسته دسته کردن گروهها و هرکس هم سنگ خود را به سینه میزد و سلطنت طلب، جمهوری راقبول نداشت و دیگری ، آن گروه دیگر را. و همین راز دوام آوردن حاکمان کنونی است، اینبار همه با هم دست به دست هم داده اند که موجی را بسازند که موج سازان قبلی را نیز تحت الشعاع خود قرار دهد. البته تا ببینیم.
    پیروز باشید.....ارادتمند حمید

    پاسخحذف
  2. :)
    چقدر خوبه خوندن مقاله هاتون.
    ممنون

    پاسخحذف
  3. اين هم نوعي تحليل جالبه.
    جالبترش اينه كه اگه به همين مردم بگي من كاري ندارم كلي بت فحش ميدن تو چرا نمياي كتك بخوري

    حالا اينكه كه كي درست ميگه يانه خودش يه بحث فلسفي- جامعه شناسي- روانشناسي داره.
    اما چيزي كه از بين رفته تو جامعه ما و يا شايدم اصلن هيچوقت وجود نداشته بقول تو داشتن يه فكر مستقله كه مردم ايران شايد نخواستن بغير از مذهب و چيزايي كه شايد از سايرين بگوش ميرسه يه تفكر مستقل و خلاق داشت.
    مرسي از توضيحات و روشنگريت

    قربان شما
    ركسانا

    پاسخحذف
  4. aza.joon

    daghighan ....

    oosoolan kesai ke savare moj mishan BARANDE nistan
    oonai ke moj MISAZAN are the WINNERS !

    پاسخحذف
  5. aza.joon

    rasti manam yadam raft

    BLOGE JADID MOBARAK ;)

    پاسخحذف